بیچاره انسان غافل
بیچاره انسان غافل ! که در امور زایله دنیا ـ که خود مى داند ، و هر روز مى بیند که اهل آن ، آن را مى گذارند و مى روند و حسرتها را مى برند ـ این قدر اهمیت مى دهد ، و با کمال جد و جهد در جمع و تحصیل آن مى کوشد ، و خود را با هر ذلت و زحمت و هر محنت و تعبى رو به رو مى کند ، و از هیچ عار و ننگى پرهیز نمى کند. ولى براى تحصیل ایمان ـ که کفیل سعادت ابدى او است ـ اینقدر سست و افسرده است که با اینهمه مواعظ انبیا و اولیاء و اینهمه کتابهاى آسمانى ، باز از سستى و سهل انگارى دست نکشیده ، و به فکر روزگار مصیبت و ذلت و زحمت خود نیفتاده ، موعظتهاى قرآنى و وعد و وعید آن ـ که سنگ خارا را نرم مى کند و کوههاى عالم را خاشع مى کند ـ در دل سخت این انسان اثر نکند!
آرى ، خداى تعالى فرماید : لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون (184)
اى انسان دل سخت ! تفکر کن ، ببین مرض قلبى تو چیست که دل توو را از سنگ خارا سخت تر کرده و قرآن خدا را ، که براى نجات تو از عذابها و ظلمتها آمده ، نمى پذیرد ؟!
آرى ، دامهاى شیطان که به صورت دنیا و زرد و سرخ آن در نظرت جلوه نموده راه گوش و چشمت را بسته و قلبت را منکوس نموده . اکنون تفکر کن در آیه شریفه که فرماید :
و لقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون (185)
ببین علامت کسانى که براى جهنم خلق شده اند و نشانه جهنمیان ، در تو هست ؟
قلبى که از نور تدبر و تفقه و برگرداندن ظاهر دنیا را به باطن آن محروم باشد ، با گوشت پاره که دل حیوانى را تشکیل مى دهد فرقى ندارد. چشمى که جز صورت این عالم را نبیند و از نظر عبرت و حکمت کور باشد ، و گوشتى که جز اصوات این عالم را نشنود و از مواعظ الهیه منعزل باشد ، و حکم و نصایح را نپذیرد ، با چشم و گوش حیوانات ممتاز نیست . آنهایى که این سه خاصیت بزرگ انسانى را ندارند حیواناتى و چهارپایانى هستند به صورت انسان ، بلکه آنها گمراه ترند از حیوان ، چه که انسان با آن نور فطرت اللهى که با یدِ قدرت حق ـ جل جلاله ـ مخمر شده است ، و با آن قرآن و کتابهاى آسمانى و ارشاد و هدایت انبیاء ـ که اختصاص به او دارد ـ از مرتبه حیوانیت حرکتى نکرده و به مقام حیوانى وقوف نموده .
حیوان غایت سیرش همین و صراطش تا منزل حیوانیت است ، ولى انسان بیچاره در بین منزل راه گم کرده ، و به سلوک انسانى نرسیده ، و سرمایه سعادت خود را از دست داده و به خسارت و ورشکستگى عمر خود را گذرانده ، و از طریق و صراط انسانیت گمراه شده . پس این انسان ، اضل از حیوان است .
و نیز انسان اگر از تصرفات رحمانیه و عقلانیه خارج شد و در تحت تصرفات شیطانیه و جهلانیه وارد شد ، در اوصاف حیوانى از همه حیوانات بالاتر شود. قوه غضب و شهوت انسانى عالم را آتش زند ، و بنیان جهان را فرو ریزد ، و سلسله موجودات را به باد فنا دهد و اساس تمدن و تدین را منهدم کند.
گاهى شود که بر اثر غضب یا حبّ ریاست یک نفر ، صدها هزار خانواده بنیان کن شود ، و اساس رشته یک جمعیت گسسته گردد. هیچ یک از حیوانات ، آتش غضبشان به این سوزندگى و تنور شهوتشان به این گرمى نیست .
انسان است که براى غضب و شهوتش پایان نیست و حرص و طمعش را هیچ چیز فرو ننشاند.
انسان است که با اغلوطه و شیطنت و مکر و خدعه ، خانمهایى را به قبرستان نیستى فرستد و عائله هایى را به باد هلاکت دهد.
عالم به همه آسمان و زمینش ، اگر طعمه این جانور شود ، آتش حرص و طمعش فرو ننشیند ، و ممالک عالم اگر مسخر او گردد ، از خواهشهاى نفسانى او نکاهد. دیگر حیوانات چون به طعمه خود رسیدند آتش شهوت آنها فرو نشیند ، و اگر در آنها نادرا صاحب حس مآل اندیشى و حرص جمع آورى پیدا شود ، حس محدودى و حرص ضعیفى است . مورچگان که در بهار و تابستان به جمع آورى مشغولند ، زمستان راه ارتزاق آنها را بسته ، و در آن ایام ، جمع آورده خود را مصرف مى کنند. و اگر زمستان مى توانستند چون بهار از خانه و لانه بیرون آیند ، و ارتزاق کنند ، شاید به جمع آورى اشتغال پیدا نمى کردند.
انسان است که جمع آورى او معلوم نیست روى چه اساس و پایه است . اگر جمعش براى خرج بود و تحصیلش براى اعاشه بود ، چرا پس از تامین نیز دنبالش بیشتر مى رود و پس از جمع ، حرصش افزون مى شود ؟! پس انسان سر خود از حیوانات اضلّ و از بهائم پست تر است ، آنها مقصد داشتند این بیچاره مقصد ندارد. آرى ، مقصد دارد ولى مقصد را گم کرده . کعبه مقصود حق است و انسان حق طلب است ، و این طلب الهى را ـ که از نور فطرت الله است ـ غایتى جز غایة الغایات نیست ، و خود راه خود را نمى داند و دیوانه وار دنبال مقاصد باطله مى چرخد و آتش طلبش خاموش نمى شود : الا بذکر الله تطمئن القلوب
برگرفته از کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل – امام خمینی (ره)