سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیدار

در محضر نهج البلاغه

در محضر نهج البلاغه ...

 

حکمت شماره 150

 

مردی از امام درخواست اندرز کرد. درود خدا براو باد فرمود:
از کسانی مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است، و توبه را با آرزوهای دراز به تاخیر می اندازد، در دنیا چونان زاهدان سخن می گوید، اما در رفتار همانند دنیا پرستان است، اگر نعمت ها به او برسد سیر نمی شود، و در محرومیت قناعت ندارد، از آنچه به او رسید شکرگزار نیست، و از آنچه مانده زیاده طلب است.
دیگران را پرهیز می دهد امام خود پروا ندارد؛ به فرمانبرداری امر می کند اما خود فرمان نمی برد، نیکوکاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد؛ گناهکاران را دشمن دارد اما خود یکی از گناهکاران است، و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمی دارد، اما در آنچه که مرگ را ناخوشایند ساخت پافشاری دارد، اگر بیمار شود پشیمان می شود، و اگر تندرست باشد سرگرم خوش گذرانی هاست؛ در سلامت مغرور و در گرفتاری ها ناامید است؛ اگر مصیبتی به او رسد به زاری خدا را می خواند. اگر به گشایشی دست یافت مغرورانه از خدا روی برمی گرداند، نفس به نیروی گمان ناروا، بر او چیرگی دارد، و او با قدرت یقین بر نفس چیره نمی گردد.
برای دیگران که گناهی کمتر از او دارند نگران، و بیش از آنچه عمل کرده امیدوار است، اگر بی نیاز گردد مست و مغرور شود، و اگر تهیدست گردد، مایوس وسست شود. چون کار کند در آن کوتاهی ورزد، و چون چیزی خواهد زیاده روی نماید، چون در برابر شهوت قرارگیرد گناه را برگزیده، توبه را به تاخیر اندازد، و چون رنجی به او رسد از راه ملت اسلام دوری گزیند؛ عبرت آموزی را طرح می کند اما خود عبرت نمی گیرد؛ در پند دادن مبالغه می کند اما خود پندپذیر نمی باشد.
سخن بسیار می گوید، اما کردارخوب او اندک است! برای دنیای زودگذر تلاش  و رقابت دارد اما برای آخرت جاویدان آسان می گذرد؛ سود را زیان و زیان را سود می پندارد؛ از مرگ هراسناک است اما فرصت را از دست می دهد؛ گناه دیگری را بزرگ می شمارد، اما گناهان بزرگ خود را کوچک می پندارد؛ طاعت دیگران را کوچک و طاعت خود را بزرگ می داند؛ مردم را سرزنش می کند، اما خود را نکوهش نکرده با خود ریاکارانه برخورد می کند؛ خوشگذرانی با سرمایه داران را بیشتر از یاد خدا با مستمندان  دوست دارد، به نفع خود بر زیان دیگران حکم می کند اما هرگز به نفع دیگرانبر زیان خود حکم نخواهد کرد، دیگران را هدایت اما خود را گمراه می کند، دیگران از او اطاعت می کنند، و او مخالفت می ورزد، حق خود را به تمام می گیرد اما حق دیگران را به کمال نمی دهد؛ از غیر خدا می ترسد اما از پروردگار خود نمی ترسد!